In My Dreams...

Friday, September 01, 2006

فرهنگ


فرهنگ چندان نیرومند است که میتواند جلوِ انگیزش جنسی را بگیرد و موجب پاکدامنی پیش از زناشویی شود و یا کسی را وادارد که برای همهء عمر سوگند پارسایی بخورد . فرهنگ میتواند کسی را از گرسنگی بکشد در حالی که غذا فراهم باشد ِ زیرا برخی خوراک ها نجس یا حرام خوانده شده است یا چه بسا کسی را به پاره کردن شکم دیگری یا شلیک گلوله ای در مغز خود بر انگیزد تا لکه ننگی پاک شود فرهنگ از مرگ و زندگی قویتر است 1

می گویند در فرهنگ می توان تجلی سه عامل دین ِ اخلاق و هنر را دید که من فکر میکنم در
فرهنگ ما بیشتر از همه عامل دین تاثیر گذار بوده . بماند که به گفتهء فروید در کتاب ناخوشایندیهای فرهنگ: گرایش به نیازهای دینی که نشات گرفته از بی یاوری و آسیب پذیری دوران طفولیت است امتناع ناپذیر میباشد و از طرفی حس مذکور بسادگی دنباله ای از زیست کودکی نیست
بلکه در خلال ترس از ابر قدرتِ سرنوشت به نحو تداوم یابنده ای حفظ میشود.
ولی جدای از این برای مردمی مثل ما که بسیار هم ادعای فرهنگ و پیشینهء چند هزار ساله داریم چطور اینگونه همه چیز رو فراموش کردیم (اگر اینچنین بوده) و خود را اغلب تسلیم دستوراتی کردیم که هیچگونه توجیه عقلانی نمی توان برایشان پیدا کرد پس بیاییم بیشتر بیندیشیم که چگونه ما، ما شدیم
...
1داریوش آشوری
شاد

Monday, June 05, 2006

خود بودن


امروز در یکی از وبلاگهایی که معمولآ بهش سر میزنم مطلبی رو خوندم با عنوان"روانشناسی دختران ایرانی "که خوندنش برای شما هم خالی از لطف نخواهد بود
به نظر من مطلب جالبی بود چرا که کمک میکنه تا دخترها با مداقهء بیشتری رفتارهاشون رو که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه در ارتباط با پسرها مرتکب میشن رو تحلیل کنن. اما بعد از خوندنِ این مطلب سوالی در ذهنم ایجاد شد که هم در مورد پسرها وهم در مورد دخترها صدق میکنه
اینکه آیا اگردر رابطه ای صد درصد خودِ واقعی مون رو نشون بدیم و اندیشه ها و احساساتمون رو بدون هیچگونه ملاحظه ای به طرف مقابل بگیم این رویه به ضررمان تمام خواهد شد یا اینکه بسیاری از مشکلاتمون رو حل خواهد کرد؟
آیا میتوان گفت که خود بودن در هر شرایطی بهترین رویه خواهد بود؟
...
...
شما چی فکر میکنید؟

Monday, December 19, 2005

چرا شاد نیستیم؟


تا حالا فکر کردیم که چرا رسیدن به شادی و خشنودی ای که دنبالش هستیم ِبیشتر اوقات به دست اوردنش برامون اینقدر سخته؟ دیدین وقتی توی خیابون راه میریم مدام افرادی رو می بینیم که نه تنها شاد نیستن بلکه با نگاههایی مضطرب و چهره هایی گرفته و قدمهایی تند و با شتاب حرکت میکنن. خیلی جالبه که با وجود اینکه رفاه مادی مون از تمدنهای گذشته نسبتآ بیشتر شده و تسلط ابزاریمون بر دنیا در حال افزایشه ولی با این حال شادمانی فردی کمی داریم
ولی تا حالا اومدیم ببینیم که بالاخره دلیله این همه نگرانی و عدم شادی چیه؟ من فکر می کنم یکی از دلایلش می تونه این باشه که چون ما در بیشتره موارد در زندگیمون از الگوهایی که دیگران به ما تحمیل می کنن پیروی می کنیم و بعضآ توان به دوش کشیدن این الگوها و اهداف رو نداریم همین باعث میشه که انسانهایی ناشاد باشیم چرا که اگر در زندگی از قلبمون پیروی کنیم و کارهایی رو که دوست داریم انجام بدیم مطمئنآ به شادی دست پیدا میکنیم
دلیله دیگه ای که به نظرم میرسه اینه که ما اطمینانمون رو در روند زندگی از دست دادیم یعنی اینکه نمی تونیم مطمئن باشیم که اگه تمام عمر سخت کار کنیم امنیت مالیه دلخواه رو بدست میاریم ِمطمئن نیستیم که حتی اگر تحصیلات دانشگاهی داشته باشیم می تونیم شغلی پیدا کنیم ما دیگه به آیندهء بهتر فکر نمی کنیم چرا که می گیم از کجا معلوم که در اینده وضعمون از گذشته بهتر بشه
و دیگه اینکه ما احساسه امنیت رو هم از دست دادیم مثلآ در روابطمون با دیگران از یک حس ناامنی رنج می بریم و مدام نگرشی محتاطانه نسبت به رفتارهای دیگران داریم ِکارهایی که در گذشته برای رسیدن به ارامش انجام میشد مثل برقراری ارتباط با جنس مخالفِ الان به صورت معضلی دراومده که جز درگیریه ذهنی و خارج کردن ادم از روال عادیه زندگی چیزی برامون به ارمغان نمیاره
ولی با این حال به این نکتهء مهم کمتر بها میدیم که شادی ما به خودمون بستگی داره نه به شرایط موجود. انسان باید شادی رو در خودش جستجو کنه ِهیچ کس و هیچ چیز نمی تونه شادی رو از ما بگیره مگر اینکه شادی هامون رو به وجود دیگران وابسته کرده باشیم که در اینصورت هم خودمون مسبب این تباهی هستیم
بیاییم همین نزدیکیها به دنبال شادی بگردیم و حتی اندک شادی ای رو هم که بدست میاریم به دیگران منتقلش کنیم
...شاد باشیم

Thursday, October 27, 2005

The true experience of FREEDOM!



It hurt when I lost each of the men
I fell in love with.
Now, though , I am convinced
that no one loses anyone,
because no one owns anyone.
That is the true experience of freedom:
having the most important thing in the world
without owning it.
~~Eleven Minutes~~
Paulo Coelho


از دست دادن هر انسانی که دوستش می داشتم آزاردهنده بود . گرچه اکنون متقاعد شده ام که هیچکس کسی را از دست نمی دهد زیرا هیچکس مالک کسی نیست . این تجربه واقعی آزادی است : داشتن مهمترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی
--یازده دقیقه--
پائلو کوئلیو

Wednesday, October 05, 2005

!زندگی در عرض

تا حالا به این موضوع فکر کردین که چرا ما ایرانیها به جای این که در عرض زندگی کنیم در طول زندگی میکنیم ِ منظورم اینه که الان ما نه دید روشنی نسبت به گذشتمون داریم ِ یعنی اونطور که بایاست به تاریخمون و اجدادمون بها نمیدیم ِ حتی از دو یا سه نسل قبل از خودمون هم خبر نداریم چه برسه به تاریخ چند هزار سالمون و تجربیات تلخ و شیرینی که زیر خروارها خاک نهفته که همین ناآگاهیهای ما نسبت به تاریخ باعث میشه که تجربیات تلخ و کهنهء گذشته رو دوباره تکرار کنیم
و از طرفی دیگر نیز ما دید روشنی نسبت به آیندمون هم نداریم ِیعنی یا با تکیه بر تقدیر و انشاالله گفتنامون تاثیر کار و تلاشمون رو کمرنگ می کنیم و یا وقتی هم که به فکر آیندمون هستیم اینقدر این کار رو افراطی انجام میدیم که از زمان حال باز می مونیم و کمتر پیش میاد که کاری رو صرفآ برای لذت بردن از این لحظه ای که توش هستیم انجام بدیم یعنی بیشتر اوقات خوشی هامون رو منوط به نتیجهء کار و دستیابی به هدفمون می کنیم در حالی که رضایت و شادکامی رو باید در همین لحظه ای که توش هستیم پیدا کنیم و برای همینه که میگم ما به جای اینکه در عرض زندگی کنیم و حال رو دریابیم ِ در طول زندگی میکنیم و صرفآ نگاهمون رو به آیندهء مبهم دوختیم

Wednesday, September 28, 2005

Noisy confusion of life...



"In the noisy confusion of life, be at peace with yourself."

~~what Dreams are made of ~~
در سردرگمی پر هیاهوی زندگی با خویشتن خود در صلح وآرامش باش

Friday, September 09, 2005

Never let...


Never let a problem to be solved become more important than a person to be LOVED.